داستان موفقیت جردن بلفورت یا گرگ والاستریت
جردن بلفورت یا گرگ والاستریت یکی از ثروتمندترین افراد دنیاست که توانست با مهارت فروش خود را به یک گرگ بازار بورس تبدیل کند. جردن بلفورت (Jordan Belfort) یکی از بزرگترین گرگهای عصر ماست. این شخص بعد از فیلم جنجالی گرگ والاستریت یا «The Wolf Of Wall Street» به شهرت بینالمللی رسید. ما امروز با داستان موفقیت جردن بلفورت یا گرگ والاستریت با شما هستیم، به شما پیشنهاد میکنیم تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.
نگاهی خلاصه به بخشهای مهم زندگی جردن بلفورت
ما زندگی جردن بلفورت را به چند قسمت تقسیم کردهایم و هر بخش را بهصورت جداگانه تشریح خواهیم کرد:
- سالهای ابتدایی زندگی و کار
- گرگ والاستریت
- درگیری با قانون
- زندگی پس از آزادی از زندان
۱- سالهای ابتدایی زندگی و کار
جردن راس بلفورت در ۹ جولای سال ۱۹۶۲ در نیویورک آمریکا متولد شد. خانوادهی جردن معمولی بودند و هیچ اثری از ثروتهای کلان در آن نبود. جردن بلفورت در همان سالهای ابتدایی زندگی خود به همه نشان داد که مهارت حیرتانگیزی در فروش دارد. او در دهه ۱۹۸۰ میلادی در حوزه فروش غذاهای دریایی مشغول به فعالیت بود و کسبوکار هم متعلق به خودش بود اما این کسبوکار خیلی زود دچار شکست شد. او تصمیم گرفت بهطورکلی حوزهی کاری خود را تغییر دهد.
پس به همراه همسر خود دنیز لومباردو یک بلیت قطار تهیه کرد و به والاستریت آمد و شروع به فعالیت کرد. حتماً شما هم شنیدهاید که میگویند «فلانی دست به طلا هم بزند خاکستر میشود»، جردن بلفورت یک مصداق بارز از این اصطلاح بود. او در سال ۱۹۸۷ میلادی به یک شرکت سهامی وارد شد و از بداقبالی او، همان روز سهامهای جهانی سقوط کرد و او کار خود را از دست داد، اما در همین روز، جردن اطلاعات زیادی را از رئیسش کسب کرد، ریسش در حین صرف ناهار، رمز و رازهای زیادی از والاستریت را برای جردن برملا کرد و این، آغاز راه او برای مبدل شدن به یک گرگ واقعی بازار سهام آمریکا بود.
آغازی دیگر
زمانی که جردن کار خود را از دست داد، اوضاع مالی او و همسرش به حدی بد شد که همسرش به جردن گفت که حلقه ازدواجشان را بفروشند اما جردن مصمم بود و بههیچوجه قصد تسلیم شدن نداشت. او شروع به بررسی آگهیهای استخدام روزنامهها کرد و نهایتاً در یک موسسهی کوچک سرمایهگذاری شروع به فعالیت کرد. مسئول آن مرکز از جردن درخواست کرد که سهام یک شرکت که ارزش پایینی داشت را به فروش برساند و در ازای این کار، پنجاه درصد کمیسیون دریافت کند.
جردن بعد از تماس با مشتریان، بهصورتی از آن سهام و ارزش شرکت سهام تعریف میکرد که مشتری میزان زیادی از آن سهم را خریداری میکرد. تمامی همکاران جردن بلفورت از شیوه دلالی و فروش سهام او حیرتزده شدند. در این مرحله جردن یکقدم دیگر برای تبدیلشدن به گرگ والاستریت برداشت. این موسسهی سرمایهگذاری باعث شد که او دوستان جدیدی پیدا کند. درنهایت او تصمیم گرفت مجموعهی خرید و فروش سهام خود را به نام «استراتون اوکمونت» را تأسیس کرد.
جردن بلفورت شخصی بود که هیچ وقت قانع نمیشد که در یک سطح بماند. او دیوانهوار پیشرفت و ترقی را دوست داشت و به همین عامل، نیروی محرکه پیشرفت و رشد او بود.
۲- گرگ والاستریت
شرکت «استراتون اوکمونت (Stratton Oakmont)» توسط جردن و دوستانش راهاندازی شد و تعدادی هم در این شرکت استخدام شدند. آنها در این شرکت کارهای خرید و فروش سهام انجام میدادند و سهامهای بیارزش را برای مشتریان ارزشمند جلوه میدادند و با قیمتی بالا به آنها میفروختند. همین امر موجب میشد که قیمت آن سهام رفتهرفته بالا برود، این فعالیت غیرقانونی موجب شد که جردن بلفورت به عنوان گرگ والاستریت مشهور شود.
درآمد او در این مجموعه بسیار بالا بود اما ولخرجیهای زیادی هم در این مجموعه انجام میشد. جردن هر روز، بیشتر در باتلاق اعتیاد به مواد مخدر فرو میرفت و به دلیل همین خوشگذرانیها، همسرش او را ترک کرد. البته او باز ازدواج کرد اما همسر دومش هم از او رضایت چندانی نداشت.
کلاهبرداریها و اقدامات غیرقانونی که در مجموعهی استراتون اوکمونت انجام میگرفت، باعث حساسیت اف بی آی شد و آنها تحقیقات خود را در مورد این مجموعه آغاز کردند.
جردن همیشه برای کارکنان خود سخنرانی میکرد و آنها را به فروش تشویق میکرد. یکی از جملات معروف او که به شعار شرکت تبدیل شده بود این بود:
«تلفن را قطع نکن، مشتری یا باید خرید کند یا باید بمیرد»
۳- درگیری با قانون
مشکلات جردن با قانون شروع شد. او برای فریب مجریان قانون و نمایندگان اف بی آی، به نام عمه همسرش یک حساب بانکی در سوئیس باز کرد اما این کارها هیچ نتیجهای نداشت و جردن و همکارانش در سال ۱۹۹۸ دستگیر شدند. نهایتاً بعد از مراحل قانونی در سال ۲۰۰۳ به چهار سال زندان و پرداخت ۱۱۰ میلیون دلار جریمه محکوم شد. او ۲۲ ماه از محکومیت خود را در زندان سپری کرد و در زندان به نوشتن و انتقال تجربیات خود به دیگران علاقهمند شد.
۴- پس از آزادی از زندان
جردن بلفورت در سال ۲۰۰۸ میلادی اولین کتاب خود را که خاطرات او بود تحت عنوان «گرگ والاستریت» منتشر کرد. بعد از آن هم دومین کتاب خود را تحت عنوان «دستگیری گرگ والاستریت» را چاپ و روانه بازار کرد. در سال ۲۰۱۳ اوج معروفیت او زمانی رقم خورد که فیلم گرگ والاستریت به اکران درآمد. لئونادو دی کاپریو با بازی درخشان خود در این فیلم موجب شد که او در سراسر جهان شناخته شود.
جردن بلفورت در حال حاضر یک مجموعهی آموزشی خود را تأسیس کرده است و در آن برنامههای آموزش کسبوکار و فروش را برگزار میکند. شیوه کنونی او در زمینه بازاریابی و فروش، «فروش خط مستقیم» یا «Straight Line» است. او مدتی پیش اعلام کرد که ۱۴ میلیون دلار از ۱۱۰ میلیون دلار جریمهای که برای او در نظر گرفتهاند را از طریق این مجموعهی آموزشی پرداخت کرده است. او میگوید:
«من همان گرگ هستم با این تفاوت که خیرخواهتر و خوشقلبتر شدهام»
در ادامه به بررسی درسها و نکات مهم زندگی این شخصیت برجسته و خودساخته میپردازیم:
درسهای مهم که باید از زندگی و کسبوکار جردن بلفورت یاد بگیریم
اگر شما نگاهی به زندگی افراد مختلف بیندازید یا از آنها درخواست کنید که زندگی خود را برای شما توصیف کنند، متوجه خواهید شد که زندگی هر کدام از این افراد درسهای زیادی برای یادگیری دارد. در ادامه میخواهیم به درسهایی که میتوان از زندگی جردن بلفورت گرفت بپردازیم.
هدف داشتن اهمیت بسیار بالایی در زندگی دارد
باید آگاه باشید که هم اکنون در حال انجام چه کاری هستید و تصمیم دارید در آینده چه کاری انجام دهید. این موضوع اهمیت بالایی دارد؛ چون مسیر زندگی شما را تعیین میکند. موفقیت با دلار سنجیده نمیشود، موفقیت در حقیقت یک ذهنیت است که باید از همین امروز آن را شروع کنید. جردن بلفورت در این مورد میگوید:
«اگر قصد دارید ثروتمند شوید، باید ذهن خود را برای ثروتمند شدن برنامهریزی کنید.»
ثبات قدم و پایداری در کار مهمترین عامل موفقیت است
قبل از این گفتیم که جردن اعتقاد داشت که مشتری باید محصول شما را خریداری کند. اگر محصول شما را نخرید باید بمیرد. این عبارت معنای بسیار عمیقی دارد. در واقع این عبارت به معنای این است که پایداری و سماجت در کار یک عامل بسیار مهم در موفقیت است. این سماجت و مقاومت است که شما را به فردی موفق مبدل میکند.
همچنین اگر نه شنیدید نباید هیچ وقت ناامید شوید. به خود اعتماد کنید و باز تلاش کنید. جردن معتقد است که:
«من به شما توصیه میکنم که هیچ فرصت و شانسی برای شکست به خودتان ندهید. شما باید موفق شوید. بگذارید عواقب شکست برایتان چنان وحشتناک و غیرقابل تصور باشد که از هیچ کاری برای رسیدن به موفقیت فروگذار نکنید.»
جردن بلفورت یک رازدار بزرگ بود
رازداری در هر کاری ضروری و الزامی است. همواره یادتان باشد که اهداف مهم و اولویتهای خود را بهصورت یک راز نزد خود نگه دارید.
لازم است کارمندانی را که برای کسبوکار خود استخدام میکنید رازدار باشند و اسرار کسبوکارتان را برای بقیه افشا نکنند. پس باید اصل رازداری را به عنوان یکی از اصول مهم خود در زندگی تعیین کنید.
یک درس مهم در فروش: «این خودکار را به من بفروش»
یکی از درسهای مهمی که جردن بلفورت به ما یاد دهد، یک روش در فروش است. او با این مثال ساده از همکاران خود میخواهد که سادهترین روش ممکن را در فروش خود پیادهسازی کنید. او معتقد است که دو راه در فروش وجود دارد:
باید خود را با نیاز واقعی مخاطب درگیر کنید و نیازهای واقعی آنها را رفع کنید.
شما میتوانید این نیاز را در آنها ایجاد کنید و آنها را تحریک به خرید کنید.
در انتهای فیلم گرگ والاستریت، جردن در سمیناری که برگزار میکند از کارشناسان فروش شرکتها درخواست میکند که یک خودکار را به او بفروشند. هیچ یک از آن کارشناسان موفق به این کار نشدند. اگر به دنبال فروش بیشتر محصولات خود هستید، باید نیاز به این خودکار را در وجود مشتری خود شعلهور کنید و کاری کنید که مشتری بفهمد که واقعاً به این محصول نیاز دارد.
تیمی که شاد باشد، موفق خواهد شد
یک نکتهی مهم که در فیلم گرگ والاستریت وجود دارد، یک تیم شاد است که با تمام وجود در مسیر موفقیت پیشروی میکند و هر روز قلههای بزرگتری را فتح میکند. باید از جردن بلفورت بیاموزیم که اگر یک تیم داریم، باید تلاش کنیم که تیم ما شاد و سرحال باشند.
این شادمانی انگیزه آنها را برای پیروزی افزایش می دهد و موجب میشود که اعضای تیم کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهند.
پس تلاش برای شادی تیم، لازمهی موفقیت است و میتواند قدرت شما را بیشتر کند.
لازم نیست که برای رسیدن به اهداف، زندگی را انقدر جدی بگیرید
اگر کتاب خاطرات گرگ والاستریت را مطالعه کنید یا فیلم آن را مشاهده کنید خیلی زود متوجه خواهید شد که این فرد زندگی را زیاد جدی نمیگیرد، این یکی از اصول مهمی است که باید در زندگی و کسبوکار خود به آن ارزش زیادی قائل شوید.
اگر شما بتوانید مسائل زندگی را با دید کماهمیتتری ببینید، قادر خواهید بود بهتر فکر کنید و تصمیمهای هوشمندانهتری در مورد آنها بگیرید. در غیر این صورت اهمیت مسائل برای شما بیشتر از میزان واقعی میشود و این امر موجب میشود که حل مسائل برای شما سخت شود. سعی کنید مانند جردن بلفورت تا جایی که میتوانید از زندگی خود لذت ببرید و سلامتی خود را در اولویت قرار دهید.
با دقت ببینید که چه چیزی را برای رسیدن به پول قربانی میکنید
یکی از نکات و درسهای مهمی که باید از جردن بلفورت یاد بگیریم، آن است که جردن بعد از رسیدن به ثروت تغییر شخصیت داد و دچار مسائل زیادی مانند اعتبار و غیره شد. او با این کارها به افرادی زیادی آسیب رساند و حتی کار را به جایی رساند که جان فرزند خود را به خطر انداخت.
موفقترین کارآفرینان افرادی هستند که با تمام وجود از خانواده خود مواظبت میکنند و به هیچ عنوان نمیگذارند که پول به اولویت اول زندگی آنها تبدیل شود. سعی کنید همواره و در هر لحظه از زندگی به ارزشهای والای انسانی خود متعهد باشید. در این صورت فاصلهی زیادی با موفقیت نخواهید داشت.
سخن پایانی
داستان موفقیت جردن بلفورت یا گرگ والاستریت
جردن بلفورت یا گرگ والاستریت یکی از ثروتمندترین افراد دنیاست که توانست با مهارت فروش خود را به یک گرگ بازار بورس تبدیل کند.
جردن بلفورت (Jordan Belfort) یکی از بزرگترین گرگهای عصر ماست. این شخص بعد از فیلم جنجالی گرگ والاستریت یا «The Wolf Of Wall Street» به شهرت بینالمللی رسید.
در این مقاله به بررسی زندگی و داستان موفقیت جردن بلفورت پرداختیم و درسهای مهم و نکات آموزنده زندگی او را ذکر کردیم.
از اینکه تا انتهای مقاله با ما همراه بودهاید از شما سپاس گذاریم. لطفاً تجربیات و نظرات خود را با آژانس دیجیتال مارکتینگ ای تی هما به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید:
داستان برند کولگیت؛ بیش از ۲۰۰ سال تولید محصولات بهداشتی
داستان برند: اسپاتیفای، باارزشترین پلتفرم موسیقی در جهان